در هسته اصلی دنباله دارهایی که از مناطق بیرونی منظومه شمسی به خورشید نزدیک می شوند، درصد زیادی از جرم را بلورهای یخ به خود اختصاص داده اند اما آب تنها بخشی از این یخ را ایجاد کرده و باقی جرم آنها در آن دماهای پایین نواحی خارجی از مواد آلی مثل اتان و متان تشکیل شده است. حال زمانی که این مواد جامد در مسیر خود به خورشید نزدیک می شوند، به علت گرمای خورشید، پیوند مواد لایه های سطحی سست و ناپایدار خواهد شد و هسته ها مواد بیرونی تر خود را با تصعید از دست می دهند و به این طریق در هر بار گردش به دور خورشید بخشی از جرمشان کاسته خواهد شد. دم اصلی دنباله دارها حاصل از جدا شدن همین مواد تبخیر شده از سطح هسته دنباله دار است که امتداد آن در راستای فشار تابشی خورشید قرار می گیرد. در واقع ذرات بر جای مانده از هسته دنباله دار ها هستند که بعدها به شکل شهاب در جو زمین می سوزند و ردی از خود باقی می گذارند. اندازه این ذرات در اغلب موارد در حد سانتی متر است و به ندرت به اندازه چند ده سانتی متر می رسند. اما هر چقدر اندازه آنها بزرگتر باشد، احتمال رسیدن آنها به سطح زمین نیز بیشتر می شود و در این صورت به آنچه به زمین می رسد شهاب سنگ گفته می شود.
مدار برخی از دنباله دارها به گونه ای است که مدار زمین به دور خورشید را قطع می کنند و این بدان معناست که زمین در طول یک سال دست کم یکبار از مدار این دنباله دارها عبور می کند. در این زمان خاص، سیاره زمین از درون ذرات باقی مانده در مدار آن دنباله دار عبور خواهد کرد و گاهی نیز، در شرایط کاملا خاص، امکان دارد مدار یک دنباله دار، هم در مسیر رفت و هم در مسیر برگشت به دور خورشید، با مدار زمین به دور خورشید برخورد داشته باشد که در این صورت، در دو زمان مختلف، دو بارش شهابی با منشایی یکسان اتفاق می افتد.
ا عبور زمین از درون این توده ها ذراتی که با جو زمین برخورد می کنند، بر اثر برخورد با مولکول های لایه های فوقانی جو در اثر اصطکاک در برابر این حرکت، گرم می شوند و می سوزند و در مسیر خود به سمت سطح زمین مولکول های جو زمین را نیز یونیزه می کنند. این مولکول ها، پس از برانگیخته و باردار شدن، از خود نور گسیل می کنند و در رنگ های گوناگونی می درخشند. این همان نوری است که در زمان مشاهده شهاب ها نیز چشم ها را خیره می کند. رنگ های مختلف نیز به علت درخشش مولکول ها و اتم های عناصر مختلف است که هر یک به رنگ خاصی از خود نور گسیل می کنند. برای مثال نورهای سبز و آبی به ترتیب مربوط به مولکول های اکسیژن و نیتروژن جو زمین و نور زرد حاصل از یونیزه شدن اتم ها سدیم در خرده سنگ هاست.
ذرات به جا مانده حاصل از جدا شدن مواد از هسته دنباله دارها، که به حرکت خود در همان مدار قبلی اما با سرعت کمتری نسبت به خود هسته ( به علت پس زده شدن در هنگام جدایی) ادامه می دهند، به صورت کاملا موازی با یکدیگر حرکت می کنند و در زمان برخورد با جو زمین نیز این حالت را حفظ می کنند. این حالت درست مانند برخورد قطرات باران به شیشه های کناری اتومبیلی در حال حرکت است که ردهای باریک و موازی ایجاد می کنند . اما از آنجا که فاصله محل برخورد آن ها در جو تا ناظران زمینی حدود یکصد کیلومتر است، به نظر می رسد که تمامی آن ها از ناحیه ای کوچک و نقطه ای سرچشمه می گیرند. این درست همان پدیده ای است که در خطوط راه آهن به نظر می رسد و دو طرف ریل قطار در دوردست به هم می رسند. به این ناحیه، که از دید ناظران، تمام شهاب ها از آنجا وارد جو زمین می شوند،«کانون بارش» گفته می شود که اغلب یک نقطه کاملا معین نیست. بسته به این که این کانون در کدام صورت فلکی و در چه مختصاتی واقع شده باشد، بارش شهابی به نام آن صورت فلکی نامیده می شود.
بارش شهابی برساوشی
یکی از معروفترین بارش های شهابی سالیانه است که در2 2-21 مرداد
هرسال به اوج فعالیت خود می رسد. این بارش یکی از شورانگیزترین فستیوالهای سالیانه
نجومی است که در شب های گرم تابستان منجمان آماتور را گردهم می آورد. نخستین
گزارشات رصد این بارش به بیش از 2000 سال پیش بر می گردد که در شرق دور(چین،ژاپن و
...) ثبت شده است. دنباله دار منشاء بارش برساوشی دنباله دار سویفت-تاتل است که در
سال 1862 توسط لوییس سویفت از نیویورک و هورس تاتل از رصدخانه هاروارد کشف شد. چند
سال پس از کشف این دنباله دار بود که «شیپارلی» با کمک محاسباتش نشان داد که
دنباله دار سویفت-تاتل منشاء بارش شهابی است. این اولین بار بود که ارتباط بارش
شهابی و دنباله دار به اثبات می رسید. افزایش فعالیت بارش برساوشی در سالهای
63-1861 تایید کننده این مطلب بود. دوره تناوب دنباله دار سویفت-تاتل حدود 130 سال
است و آخرین بار در اوایل ده 1990 به حضیض خود رسید و در سالهای 1992و 1991 سرعت
ساعتی سمت الراسی(ZHR) آن
به بیش از 200 رسید. اما در سالهای بعد بارش برساووشی به فعالیت معمول خود ادامه
داد تا اینکه همانطور که انتظار می رفت در سال 2004 ZHR این بارش به 200 رسید. اما در سالهای اخیر بارش
شهابی معمولی داشته است و باید منتظر افزایش فعالیت آن در سال 2028 بمانیم.
بارش
شهابی برساووشی 27 تیر هر سال همزمان با برخورد زمین با توده ذرات فعال می شود و
تعداد شهابهای آن به تدریج افزایش می یابد تا در حوالی 22 مرداد به اوج خود می
رسد. در این هنگام زیر آسمان تاریک می توان شاهد 60-40 شهاب در ساعت بود.سرعت
شهابها در این بارش در حدود 60 کیلومتر درثانیه است.پس از آن تعداد شهابها به
تدریج کاهش می یابد تا اینکه در 3 شهریور با خروج زمین فعالیت آن به پایان می رسد.
برای
دیدن تصاویر این بارش به لینک زیر بروید:
.http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=114203
منابع: مجله نجوم و خبرگزاری مهر و سایت خبری تابناک
لینک اصلی خبر:
http://nojumnews.com/index.php?option=com_content&task=view&id=555&Itemid=1
دختری کوچک
پیرهن آبی
اسم اون زهره
پر ز شادابی
کمک می کنه
زهره به مادر
جا رو می کنه
اینور و اونور
لای لای لای لای لای
لای لای لای لای لای
تو باغچه داره یه گل قشنگ
هم خوشرنگ و ناز
لای
لای
دوست اون زهرا چه مهربونه
زهرا کوچولو همسایه شونه
لای
لای
......
.....
این داستان:
چادر نماز
امروز توی حمام یاد ماه رمضونهای بچگیم بودم .یک دفعه یاد این انیمیشن ساده ایرانی افتادم که معمولا ماه رمضون ( که اونموقع اردیبهشت و فروردین بود) از شبکه یک برنامه کودک و خرد سال پخش می شد. هرچی گشتم عکسی از اون دو تا خانم کوچولو با اون فرق های راست و روسری های گلدارشون پیدا کنم نشد . اما باعث شد که اون دوران خوب و قشنگ با تموم اون کارتونها واسم یاد اوری بشه. هرچند که استرس نبودن مامان خیلی از شخصیتها مثل حنا ,نل, هاچ و بل تاثیر خیلی بدی رو ی من یکی داشت,اما من دوران کودکی خوبی داشتم. و این کارتونها یاد اور عصرهای قشنگ تابستونهای گرم و زمستونهای سرد هستند . اصلا با کارتونهای جدیدی که الان پخش میشه مخالف نیستم اما روح و طراوت همون انمیشنهای قدیم کجا و خشونت اینها کجا . ادم بدهای اونموقع فوقش دزدی میکردن و به زیر دستاشون غذا نمی دادن ولی الان ؟ من چون اطرافم بچه خیلی کمه نمی تونم نظر دقیقی بدم اما اونچه که از ظاهر امر پیداست بچه های الان جز خشونت و جنگ طلبی چیز ی یاد نمیگیرن.
هر چند که کودکی ما دهه شصتی ها بخصوص چهار سال اولش به جنگ گذشت و اثر اونم تا امروز روی ما باقی مونده.برادر من تمام نقاشی هاش پر بود از ادمهایی که خونین ولو شده بودن روی زمین . یا بقول پسر خاله ام آرزوی خوردن موز بزرگترین آرزومون بود .
ولی من کودکیم رو با هیچی توی دنیا عوض نمیکنم.
دوستون دارم.
سلام
ماه رمضان اومد . من ادم معتقدی نیستم ولی این ماه رو خیلی دوست دارم. دیدن ازدحام مردم برای خرید سبزی خوردن و زولبیا بامیه ,شلوغی های قبل افطار ,خلوتی بعد افطار و ترافیک بین فاصله پخش سریالهاو... که هرساله داره کم رنگتر از سال پیش میشه باعث میشه این ماه دوست داشتنی بشه واسم.
عروسی دختر خاله گلم برگزار شد و خوش گذشت. هرچند برخی از اطرافیان با مقایسه من و اون در کوچکترین نکته ها باعث شدند که دلتنگی این روزهام بیشتر بشه ولی از ته دل واسش ارزوی خوشبختی میکنم. امیدوارم که همیشه زندگی اش مثل روز جشنش پر از رنگ و عطر باشه.
امروز یا بهتر بگم دیروز یاسی عزیز پستی نوشته راجع به خاله جونش. راستش مامان این دختر خالم این روزها بدجوری روی اعصاب منه. یعنی من جرات نکردم راجع به وسایل و مدل خونه این دختر و لباسش حتی تعریف بکنم. اخه چرا متوجه نیستند که بابا من عروس سه سال پیشم . قطعا بین ازدواج من و اون ,خونه من و اون,جهیزیه من و اون و شوهرامون تفاوت زیادی وجود داره , هر کسی زندگی خودشو داره . کلا این خاله من با هر حرفی و کاری که من بکنم بدلیل همسن بودن با دخترش واسش بمعنی فحشه.
خونه این خانم توی مرکز شهره و خیابونش یکی از مراکز خریده بزرگه شهرمونه . زمستون پیش ساعت حدودهای یازده توی شلوغی اون خیابون یکی از بچه های شرکتمون رو با چاقو تهدید کردن و هر چی همراهش بودو دزدیدند. دقیقا سر خیابون بالای چهار راه اصلی . من اینو داشتم واسه همه تعریف میکردم و منظورم فقط نا امنی بود و اینکه بقیه توی کوچه پس کوچه ها مراقب خودشون باشن که یکهو برگشت گفت منظورت چیه ؟ یعنی ما پایین شهریم و مامانت بالاشهر ؟ و من موندم چی بگم . داشته باشین که اون موقع من خودمم اونجا زندگی میکردم. بعد اینکه خونه خریدیم و به یک منطقه خلوت وتمیز ولی دورتر اومدیم ایشون گفته بودن که حقشه دل منو شکونده خدا هم جزاشو میده که رفته اونجا. با خوندن وبلاگ یاسی و ماجراهای این چند روزه این خاطره واسم زنده شد.
خوب دیگه خستم برم بخوابم که صبح بتونم زود بیدار شم و به کارم برسم.
دوستون دارم زیاد
سلام
اشنایی من با وبلاگ و وبلاگ نویسی هنوز یک ساله نشده. استفاده من از اینترنت در سالهای دوره لیسانسم که فقط محدود به تحقیقاتم بود . شهر کوچکی که من ساکنش بودم کافی نتش فقط پاتوق یک سری اقا پسر بود که هدفشون وقت گذرونی بود و کلا مکان مناسبی واسه خانواده من نبود . گذشت تا ازدواج کردم و ساکن مرکز استان شدم و لی باز هم دنیای نت جذابیتی برام نداشت . تا اینکه سال پیش توی اون شلوغیهای کشور و سان سور خبری وحشتناک من با اینترنت زغالی پیگیر اخبار میشدم . و اعتیاد من شروع شد ولی هنوز با دنیای وبلاگ نویسی اشنا نبودم و سایتهای خبری تنها علاقه اونروزهای من بود.
اولین وبلاگی که منو جذب خودش کرد دانشگاه با طعم باران بود .بعد قبولی ارشد که دنبال یک سری اصطلاحات دانشگاهی می گشتم باهاش اشنا شدم. نیلوفر با قلم طنزش و نکته بینی خاصش تونست منو وادار کنه پای خوندن ارشیوش بشینم و پیگر هیجانات و سر زندگیش باشم(امیدوارم اینجا رو بخونه . روزی که تصمیم گرفت ننویسه 4 بار واسش کامنت گذاشتم ولی هیچ کدوم بدلیل اشکلات بلاگفا ارسال نشد و نتونستم احساسمو بهش بگم.)و از لینکهای اون با گیلاسی عزیز , نانازی و خانم زیگزاگ و اقای زیپ اشنا شدم . و از طریق این دوستان با خیلی دیگه از اونهایی که وبلاگشنو خاموش یا روشن میخونم .
اما اونچه که باعث شد این پستو بنویسم . پست جمعه شب گیلاسی بود. مشکلی که براش پیش اومده و امیدوارم روحیه قوی و اراده اش این بار هم کمکش کنه. من تلوزیون نمی بینم. پس شناختی با هیچ کدوم از سریالها و شخصیتهاش ندارم . نمیدونستم منظور گیلاسی از عطا یک شخصیت تلوزیونیه و تصورم یکی از اطرافیانش بود. تا اینکه دیروز عصر خونه مامانم تونستم اون صحنه ای که تعریف کرده بود رو ببینم. بغضی که داشت خفم میکرد چون حس و حال گیلاس عزیزم رو اونجا درک کردم رو خواهرم نتونست درک کنه و من هیچ توضیحی نداشتم که بهش بدم که چرا خنده من یهو بغض سنگینی شد که داشت خفم میکرد.
و معنی این پست http://nas-nasi1353.blogfa.com/post-186.aspx سوری رو درک کردم .
منظورم این نیست که قبل این تحت تاثیر قرار نگرفتم و این اولین بارم بوده ولی هیچ کدوم از تجربه های قبلی زندگی مجازی منو با واقعی ام گره نزده بود.
دو سه روزه حالم خوب نیست. اون فرشته های سیاه و سفید کارتونها رو یادتونه ؟ الان این دوتا دارن توی روح من میجنگن .
دعا کنید فرشته زیبا یی برنده بشه .