این روزها بدجوری در گیرم.
احتیاج شدیدبه دعا ها تون دارم.
ببخشید که خبری از ایمیل و کامنت نیست. ذهنم مشوش تر از اینه که فکر کنم و بنویسیم.
هورمونهای لعنتی هم امروز چشمامو بارونی کرده.
وقتی این طوری مشغولم خیلی حرف میزنم. حرفهایی که اغلب ربطی به شنونده اش نداره. خدا کنه کار اشتباهی نکنم.
لعنت به زندگی و در گیریهاش.
خدایا خودت در باز رو نشونم بده. مثل همون رویای دو شب قبل.
امیدوارم همونی بشه که دلت میخواد.میدونم خیلی عاقل تر از اونی که اشتباه بکنی...کللللللی انرژی مثبت برات همین شبانه فرستادم
عزیزمی.
خیلی به انرژی نیاز دارم مژی جون.