ماه نو

من و زندگی

ماه نو

من و زندگی

احترام به ...

من به واسطه کارم (یک نوع کار پردازی تخصصی ) از طرف شرکت هر روز به چند تا اداره و سازمان سر میزنم. مسیرها رو معمولا با اژانس میرم . راننده های اژانس کنار شرکت همه مسیرهای کاری و شخصی منو بلدن اداره فلان سازمان فلان خونه خودم خونه مامان و... . خیلی سعی میکنم اقایون راننده پسر خاله نشن و حرف زیادی نگن ولی دیروز یکیشون اعصاب منو له کرد با رانندگیش . از سمت پارک م ل ت میخواستم برم داخل خیام. غیر از مسیر اتوبوس سه لاین دیگه واسه حرکت بود و مسیر ما چپگرد سه راه خیام یعنی لاین اخر چپ. این اقا توی سه لاین ویراژ داد تا پنچاه متری سه راه که میخواست بره توی مسیر اخر سمت راست. بهش میگم اقای ... این چه مدلشه اخه ؟ سر سام شدم از بوق زدن بقیه .مگه مسیر ما اونطرف نیست. میگه من وقت ندارم ! کی رعایت میکنه که من دومیش باشم!! اگه به من یکی ترافیک مشکلش حل میشه چشم !!!

میگم من مسافر شمام و عجله ندارم برو تو لاین خودت برادر من . خلاصه که دلم میخواست از پشت گردنشو بگیرم و خفه اش کنم ادم بی منطق رو . 

با توجه به اینکه من هر روز بیرونم خیلی رو رانندگی بقیه دقت میکنم . اکثریت راننده های شهر همینطوری اند . مسافرت که میرم یکی از توجهات من نوع رانندگی مردم اون شهره . متاسفانه مردم ما ذره ای احترام به قوانین رو یاد نگرفته اند. من به شخصه نه ادعای رانندگی دارم نه مسلمونی ولی بخدا این کارهای ما توی رانندگی با ادعای رعایت حق الناس نمیخونه.پیچیدن جلوی یه ماشین دیگه و سد کردن راه اون برابر با تلف کردن و گرفتن وقت از خیلی ها است. که بنظر من با دزدی و مال مردم خوردن ذره ای فرق نمیکنه.

این قضیه ربط زیادی به طبقه بندی اجتماعی نداره .من با شخص مدیر عامل شرکت هم که میرم بیرون دقیقا این رفتار رو دیدم و ایشون علاوه بر کار فوق چون "وقت ندارن واسه چراغ قرمز " بدون توجه به هیچ علامت راهنمایی و ... رانندگی میکنن و "میتونن جریمه رو پرداخت کنن" و چون اتومبیلشون هم توی چشم بقیه اس و کسی از عهده پرداخت خسارت بر نمیاد با خیال راحت هر ژانگولر بازی دلشون بخواد تو خیابونها انجام میدن.

دلم میخواد یه ماشین قراضه بخرم و بزنم له کنم ماشین  تموم این افرادی رو که هیچ بویی از فرهنگ رانندگی نبردن.

ببخشید ولی اگه نمیگفتم میترکیدم بخدا.


خرداد

سلام

روزهایی که گذشت روزهای خیلی سختی بود و اینده هم فرق زیادی نداره با قبل . همه چی قاطی شده . خرداد همیشه واسه من ماه پر اشوبی بوده و هست . متولد خردادم(سی سال گذشت ازش) . تو این ماه ازدواج کردم (این هم شش ساله شد) . یادم نمیاد روز تولدم بدون درگیری فکری گذشته باشه. 

اومدم تا گردوخاک اینجا رو پاک کنم وگرنه حرفی نیست واسه نوشتن. حرف که هست ولی حسی واسه ثبتش نیست.

مرسی دوستای ثابت و همیشگی این خونه .