ماه نو

من و زندگی

ماه نو

من و زندگی

از همه چی

سلام

من مصداقه ضرب المثل پاش به دریا رسید دریا خشک شد هستم . بعد کلی کلنجار رفتن با خودم  نیمه خرداد تصمیم گرفتم  وبلاگی داشته باشم واسه  حفظ خاطراتم . ده تایی هم پست نوشتم  و کم کم راه افتاده بودم که دقیقا وسط نوشتن پست یازدهم بلاگفا پوکید و شانس من بی تجربه همه اونچه که نوشته بودم پرید. منم که عجول  اول  اومدم اینجا  وبلاگ درست کردم واسه خودم بعد هم رفتم پست خداحافظ بلاگفا رو در نهایت اعتماد بنفس مثل اینهایی که صد ساله وبلاگ دارن نوشتم.

کلا روی کارهام خیلی حساسم و اگه وسط کار چیزی پیش بیاد که دل چرکین بشم اون کارو ول میکنم و مجدد شروعش می کنم.

عروسی پسر داییم تموم شد و جای همه رو خالی کردم و کلی قر دادیم اون وسط و کل فامیل انگشت به دهن که این استعداد رق ص  من چرا این همه سال  کور بود و اینقدر دیر شکوفا شده؟

دوشنبه  هفته دیگه هم عروسی دختر خالمه که باید  تمام پروسه وقت گیر لباس و ارایشگاه و ... دوباره تکرار بشه . همون روز هم با استاد پروژه عزیز تر از جانم جلسه دارم و این یعنی که تا 4 بعد از ظهر  باید یونی باشم و کی میخواد بجای من حاضر بشه خدا داند. هی به این دختر خاله گفتم بذار عروسیتو واسه بعد ماه رمضون  ولی  شوهر ندیده گوش نکرد.

 فعلا که درگیر خوندن مقالات مرتبط با پایان نامه هستم تا هیجده مرداد با دست پر خدمت استاد برسیم . این وسط داشته باشید جهاز برون دختر خاله و عروسی دوست اقای همسر رو . یکی از اساتیدم هنوز عشقش نکشیده  نمره هامونو اعلام کنه . واسم دعا کنید که شدید به نمره بالای نوزدهش نیاز دارم .

ولی خوشحالم از بیست تیر به اینور خیالم راحت شده ,دیگه فقط پایان نامه است که  باید روش کار کنم .زندگیم داره روی یک روال مشخص پیش میره و میتونم وقتمو واسه همسرس عزیزم بزارم که تنهایشو تحمل میکنه هرچند بعضی وقتا هم اجازه نمیده حرفاش تو دلش قلمبه بشه و یکمی خودشو سبک میکنه .

قالب وبلاگ رو هم عوض کردم . تنها قالبی که به اسم این وبلاگ میخورد تونستم پیدا کنم قالب قبلی بود که رنگ سیاه زمینش زیاد باب میلم نبود .

میدونم پراکنده بود . ولی خوب قول میدم که دیگه اینقدر بین اپم وقفه نیفته و بزودی مطالب جالبی راجع به خودم و اقای همسر و کارمون اینجا بنویسم .

دوستون دارم 

نظرات 4 + ارسال نظر
حدیث 9 مرداد 1389 ساعت 03:27 ب.ظ http://amadekhori.blogfa.com/

خب بنده خدا شوهر ندیده اس اینقده هوله دیگه
انشالله همه چی خوب پیش میره.اینجوری کلی نگاه نکن.برنامه بریز.بعضی وقتا آدم اینجوری فکر میکنه از پس کارا بر نمیاد اما تموم ه میشه میگه ا جه خوب تموم شد نفهمیدم.خوش بگذره حسابببببببببی

اره منم همینو بهش گفتم
برنامه ریزی که من تهشم میدونی چون کارم با کامپیوتره وقت از دستم در میره عزیز . خودت که بهتر میدونی .
فعلا که همه چی نوشتاری شده . برنامه ریزی هم رو اکسل مینکم که جلو چشم باشه
بوس

آلما 10 مرداد 1389 ساعت 08:06 ق.ظ http://www.almaa.blogsky.com

اسم پایان نامه رو نیار که بد قاط میزنم
هنوز هیچ کاری نکردم
آهان چرا یه کار کردم
استرس گرفتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آلما 11 مرداد 1389 ساعت 10:16 ق.ظ

اینجا تاییدیه؟

موفق باشی عزیزم

مرسی. دخمل نازتو ببوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد