ماه نو

من و زندگی

ماه نو

من و زندگی

عدالت

یکی از مواقعی که به عادل بودن خدا شک میکنم اینه که توی دمای 37 درجه (شایدهم 39 )من با مقنعه مشکی بگردم و مانتو بلند تا دل مریض همکارم با تی شرت سفید و شلوار نخی وصندل حالی به حالی نشه 

روز تولد


همیشه تولدم روز مهمی بوده واسم ولی فقط تا روز قبلش یعنی تا 12 دیشب . وقتی میشه 14 ام هیچ حسی ندارم.اینروز هیچ معنی نداره واسم . جالب اینجاس که از اول خرداد به همه میگم چهاردهم تولدمه طوری که همه مجبورن یادشون باشه. ولی واسه چی ؟

از وقتی یادم میاد تو تموم این سالها این روز همیشه طوفان شده با رعدو برقهای وحشتناک و بارونی .

ولی خدا رو شکر میکنم بابت تموم داده هاش : 

سلامتی 

مادر و پدری که همیشه پشت گرمی زندگی منن.

همسری که توی همین روز رسما اومد خواستگاری و معنی این روز واسه من توی این سالها از تولد تغییر کرد به عشق .

خواهر و برادرهایی که بودنشون نعمتیه واسه من.


هدیه هم هنوز معلوم نیس .

با عکس خدمت میرسیم .

دوستون دارم.


مامان عزیز من

نمیدونم پدر بزرگم که خدا رحمتش کنه چی توی صورت دختر دومش دید که تصمیم گرفت اسمشو فرشته بزاره. پدر بزرگ زود پر کشید اونقدر زود که هنوز هم دل فرشته کوچولوش با یاد اخرین دیدار پدر خونه. ولی این اسم کار خودشو کرد. هنوز هم نمیدونم که ادمها به اسمها معنی میدن با بالعکس . ولی هرچی که هست اسم مامان من برازنده اشه. از هر فرشته ای مهربونتره. از هر ملکی دل پاک تره. مادری رو مثل مامان خودم ندیدم این همه صبر این همه عشق این همه بزرگی از هر دلی بر نمیاد.بانویی که همسرش هم  تمام داشته هاش رو از اون میدونه هر چند مثل خیلی از مردهای این سرزمین عشق و علاقهاش رو نمیتونه بیان کنه. 

مامانم الگوی من توی هر کاری هست . ما 3 تا خواهر اخلاقهای خاصی داریم. اغلب دوستهامون علاقه داشتن مامانو ببینن و همیشه میگن این اخلاقهای خاصمون نتیجه تربیت خاص هست. هر چند یک خانم معمولی محسوب میشه از دیدگاه خیلی ها . نه مقام شغلی نه مقام تحصیلی عالی ولی من از درک و بینش اون در خیلی از موقیعتها  شگفت زده شدم. 

مامان من بزرگ ترین نعمت و رحمتی است که خدا به من داده.جالبه که این دیدگاهها بعد ازدواج واسه من بوجود اومد. انگار ازدواج دریچه جدیدی بود به دنیا. گاهی فکر میکنم اگه مادر بشم اون موقع مامان رو چه جوری می بینم.

فرشته عزیزم روزت مبارک .

از طرف همون دختر کوچولویی که بزرگترین ارزوش  خرید هدیه روز مادر بود بدون این که تو متوجه باشی.

خدایا ازت میخوام سایه مامان و بابا رو از سر من کم نکنی و قدرت سپاسگزاری شون رو به من بدی . 

و یادی بکنم از مادر دومم که نبودش رو خیلی حس میکنم. مادری که حضور فیزیکی تو زندگی من نداشته اما ثمره زندگیش ارامش بخش این روزهای منه. مادری که 16 سال پیش رفت بدون اینکه من بشناسمش. روحت شاد مادرم.


هم سفر من

سلام

نیمه شبتان بخیر. 

 متنی که در ادامه مطلبه یکی از ای میلهای همسریه واسه من . شوهر من عاشق پیشه نی س و خودش میگه که این تراوشات ادبی ذهنش گاه بگاه و برای شرایط خاص هست وگرنه ایشون چه به این حرفها.

خوشحال میشم نظرتون رو راجع به موضوع اصلی متن بدونم.

پی نوشت: این متن از کتاب نامه های نادر ابراهیمی به همسرش است .اما از خطوط قبل اینطور برداشت میشه که نوشته همسر منه. اشتباه از منه و امیدوارم ببخشید . همسر گرامی لطف کردن و منو از این اشتباه بیرون اوردن. مرسی عزیزم.


ادامه مطلب ...

نان و تک نولوژی

فک کن طرف با سرچ   املا صحیح "نان و تک نولوژی" برسه اینجا چه کامنتی واسه من میذاره  ؟

درس روش تحقیق این ترم ( برداشتم که نمره راحت بگیرم پدرمو در اورده) تا اینجا رسیده که مقاله های دوستان رو باید داوری کنیم. شانس من تمام این اقایون همکلاسی رو مبحث نون وابدارو صد البته مقاله ژورنالی نا نو کار میکنند. بابا من متنفرم از این مبحث . چه کنم خوب من دنیای گوجه و انزیم  و گیاهان دارویی و باکتریها رو بیشتر دوس دارم. الان یک ساعته با این مقاله ور رفتم تازه تونستم بفهمم یعنی چی نا نو ( هی دوستان گفتن بیا این دورهای اشنایی رو برو ولی کو گوش شنوا)

احتمالا اخرش از شدت گیجی به حد همون ذرات نا نو کوچک میشم.

همسر گرام هم با مهمونهای اروپایی شرکت در حال گشت و گذار در ارمگاه فردوسی و صرف نهار در رستورانهای شان دیز و باغات ابر ده می باشند. بنده را هم به دلایل فوق سری شخصی به همراه نبرده اند.

پ ن 1: اشنایی با نا نو تک نولوژی  

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%86%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%88

پ ن 2: ابر ده روستایی ییلاقی بعد از شان دیز