تیتر به اندازه کافی گویا هست و اینکه اعصاب تمرکز کردن ندارم.
ببخشید این روزها خیلی تلخم خیلی.
ولی هنوز دوستون دارم
سلام
امروز صبح خونه بودم که شبکه تهران اینو پخش کرد .
یادش بخیر من و داداشم خپل صداش میکردیم یادم نمیاد که اسم اصلیش چی بود . امروز که به نام جیمز گربه پخش شد.
اینم همینجوری همسری دیشب واسم خریده.
دوستون دارم
سلام
از دزده خبری نشده هنوز. چون مقدارش کم بوده بر اد را ن نی روی انت ظامی هم هیییییییییچ کاری نکردن واسمون. باید بشینیم دعا کنیم تا خدا بزنه پس سرش برداره طلاهای من رو بیاره لعنتی.
امروز تعطیل بودم . چون پاره وقتم فعلا 2 روز نمیرم در هفته ولی تلفنی جوابگوی همه چی هستم. از دیشب تموم کمدها و کشوها و... رو که واسه پیدا کردن جعبه طلا بهم ریخته بودم مرتب کردم و امروز هم خونه کامل نظافت شد بجز یخچال که میمونه واسه فردا . شب هم رفتم خرید گوشت و مرغ .
خلاصه که امروز همه کار کردم غیر از کار پروژه .
دعا کنید که زودتر به سرانجام برسه .
دوستون دارم زیاد.
خونه مون دزد اومده . بعد از گم شدن کلید همسری که نمیدونیم 3 شنبه بوده یا 4 شنبه. دسته کلید پیدا شده ولی کلید اپارتمان روش نیس و جعبه طلای من که گردنبند و دستبندم توش بوده گم شده.
فقط همین و هیچی هم تو خونه جابجا نشده .
جالبه مام و رین هم گفتن به خودتون 2 تا شک کنید وقتی هم خندیدیم دعوامون کردن.
یعنی چی اخه ؟ عوض کمکشونه .
مطمئنم از خود ساختمونه . ولی نمیدونیم چجوری بگیم که تهمت حساب نشه؟
دعا کنید پیدا بشه ؟ اخه سرویس عروسی بود طلاها
4سال پیش همچین روزی به تاریخ 86/6/8 تویه باغ حاشیه جاده شاندیز مشغول عکس گرفتن بودیم. یه آقایی که دو سال قبلش دل و دین منو با خودش برده بود توی لباس دامادی اونقدر خوشحال بود که برق چشماش هنوز یادمه. شوقی داشتم واسه رفتن به خونه عشق این آقا.
وارد پنجمین سال شدیم . خیلی زود گذشت و بیشتر از اون شیرین بود این 4سال همخونه بودن.مثل یه خواب اروم گذشت به لطف محبت بی پایان مردی که همنفس تموم لحظه های منه.
به امید 50 امین سالروز .