سحرم
دولت بیدار به بالین آمد گفت
برخیز که آن خسرو شیرین آمد قدحی
درکش و سرخوش به تماشا بخرام تا
ببینی که نگارت به چه آیین آمد مژدگانی
بده ای خلوتی نافه گشای که ز
صحرای ختن آهوی مشکین آمد گریه
آبی به رخ سوختگان بازآورد ناله
فریادرس عاشق مسکین آمد مرغ
دل باز هوادار کمان ابرویست ای
کبوتر نگران باش که شاهین آمد ساقیا
می بده و غم مخور از دشمن و دوست که به
کام دل ما آن بشد و این آمد رسم
بدعهدی ایام چو دید ابر بهار گریهاش
بر سمن و سنبل و نسرین آمد چون
صبا گفته حافظ بشنید از بلبل عنبرافشان
به تماشای ریاحین آمد
اسم دولت تو شعرت اومد حالم خراب شد!!!
این دولت مال اون زمونهاست که وضع خوب بود! نه حالا...
رمزو چطوری بذارم خصوصی آخه؟؟؟؟
این دولت بیداره نه دولت ن ه م و ده م
از وبلاگ صحرا اومدم.
رمز پست های من: rahil
کاش فرصت کنی دو سه پست اخیر منو بخونی.[گل]
مرسی عزیزم
فال حافظ گرفتی خواهر؟ خیلی خوب اومده که!
تو نمیخوای آپ کنی؟؟؟
سلام وبلاگ زیبا یی داری ممنون میشم به ما هم سر بزنی با تشکر[گل]