ماه نو

من و زندگی

ماه نو

من و زندگی

عید داره میاد

دوباره  اسفند

دوباره شوق عید

دوباره خونه تکونی

امسال با حضور جوجه قشنگم  کمتر میتونم  به کارهام برسم ولی ایرادی نداره, عوضش  دختری دارم که با تموم دنیا عوض نمیکنم.

امروز استارت خونه تکونی رو زدم. با  اومدن  خانمی که هفته ای یکبار میاد امیدوار بهتر پیش بره . اتاق دخترک تمیز شد. البته باید کمدها رو خودم سر فرصت مرتب کنم ولی کارهای اصلی جابجایی تخت و کمد و تمیز کردن پشت و زیرشون انجام شد.

چه عیدی بشه عید امسال

دختری و بابا جونش فوتبال میبینن.(البیته که دختری  از راه دور )

منم یه دستم به تمیز کاری اشپزخونه بود یه دستم به غذای بچه که یهو هوس اینجا افتاد به دلم.

یه دفترچه دارم که توش کارهایی ه باید انجام بشه رو مینویسم. از خرید جوراب و تمیز کردن در کمد بگیر تا برنامه های خرید ماشین و قسط و وام.

این روش رو قبل دنیا اومدن دخترم پیش گرفتم تا تو شلوغی کاربیرون و خونه فراموش نکنم که چه چیزهایی باید واسش انجام بدم .اما این روزها بشدت سرم شلوغه و فقط لیست مینویسم. کی  این کارها تموم بشه فقط خدا داند.


دوستان

درسته وبلاگ نویسی دیگه  مثل قبل پر رونق نیست. ولی من دوس دارم اینجا رو داشته باشم هرچند  ارشیوش مثل بعضی ارشیوها پر و پیمون نیست.

یه دستی به سر و روی  لینکها کشیدم.

دوستهای قدیمی خدا حافظ.

تازه واردین عزیز خوش اومدین.

مادر شدم

مدتهاست اینجا خبری از خودم ننوشتم.

همیشه انجا خلوت بوده و گویا همون دوستهایی که میومدن هم دیگه سر نمیزنن.

در دوران غیبتم بیکار نبودم

مادر شدم . 

هدیه قشنگه خداوند به ما بیشتر از یک ماهه که مهمون خونمون هست.


من و حس ...

از اونشبی که همراه همسری بیرون رفتیم اونم تنها واسه یک ساعت به خودم قول دادم که هر وقت سرتو اونجوری روی شونه ام گذاشتی حتما لپ نازنینتو ببوسم. 

فکر  نمیکردم اونقدر بیقرارت بشم.